rnrnrn
۱۳ آدم مشهوری که از شکست‌ نهراسیدند

۱۳ آدم مشهوری که از شکست‌ نهراسیدند

  • مرتضی عطایی نژاد
  • |
  • 28 دسامبر 2023
  • |
  • بدون دیدگاه



۱۳ آدم مشهوری که از شکست‌ نهراسیدندReviewed by مرتضی عطایی نژاد on Dec 28Rating:
nاما دوران کودکی و نوجوانی وینفری، فاجعه‌آمیز بود، او در ۹ سالگی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفت، واقعه‌ای که بارها تکرار شد، در سال ۱۹۶۷ او از خانه فرار کرد، پس از یک آزار دیگر باردار شد و نوزاد پسر مرده‌ای به دنیا آورد.

————————————-

n

nبسیاری از اوقات، تصور می‌کنیم که موفقیت آدم‌های مشهور به خاطر استعداد، ژنتیک، فیزیک بدنی، شانس یا موقعیت زمانی و مکانی ویژه‌ای که در آن بوده‌اند، است، نه به خاطر سماجت و شهامت و سختکوشی‌شان. اما توماس ادیسون بر این باور است که «موفقیت حاصل یک درصد نبوغ و ۹۹ درصد عرق ریختن است.»
n
nاما اگر باور ندارید و به دنبال مثال‌های دیگر هستید، به احتمال زیاد این پست می‌تواند نظرتان را عوض کند:
n
n۱- هنری فورد:
n
nاو، بنیان‌گذار کارخانهٔ خودروسازی فورد بود. او اولین کسی بود که برای تولید خودروی ارزان‌قیمت خط تولید را به کار گرفت. او نه‌تنها انقلابی در صنعت اروپا و آمریکا ایجاد کرد، بلکه با تولید انبوه کالا، بالا بردن دستمزد کارگران و قیمت پایین کالاها، تأثیری شگرفی بر اقتصاد و جوامع قرن بیستم نهاد، طوری که این روند را به نام او فوردیسم نامیدند.
n
nهنری فورد به یکی از مشهورترین و متمول‌ترین مردان تاریخ تبدیل شد. فورد در کنار فعالیت‌های صنعتی و اقتصادی، یک نظریه پرداز و نویسنده ماهر نیز بود.
n
nاما تا پیش از تولید مدل T در اکتبر سال ۱۹۰۸، او از برزخ‌های زیادی عبور کرد تا بتواند موفق شود، او تا پیش از این مدل، پنج بار تلاش ناموفق در عرصه صنعت و تجارت داشت.
n
nاز جمله این تنگناها و ناکامی‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: نخستین شرکت فورد، شرکت اتوموبیل‌سازی دیترویت را بود، ولی اتوموبیل‌های تولیدی او دارای کیفیت پایین و قیمت بالا بودند و این شرکت سرانجام منحل شد. او ناامید نشد و شرکت دیگری تأسیس کرد، بروز اختلافاتی باعث شد، او از این شرکت کناره بگیرد، این شرکت دوم، بعد از خروج او «کادیلاک» نام گرفت، حتی هنگامی که او شرکت فورد و مالکومسون را هم تأسیس کرد، فروش پایین باعث ایجاد یک بحران جدی شده بود.
n
nاما فورد از همه این موانع عبور کرد.
n
n۲- سویچیرو هوندا:
n
nصنایع موتور هوندا، یک شرکت بزرگ ژاپنی است. این شرکت بخاطر تولید موتورسیکلت و خودرو در سطح جهان شناخته می‌شود. این شرکت معظم در بسیاری از کشورها مانند آمریکا، کانادا، برزیل، تایلند و چین کارخانه‌هایی دارد. هوندا پنجمین تولید کننده خودرو در جهان و دومین تولید کننده خودرو در ژاپن است.
n
nسویچیرو هوندا در سال ۱۹۰۶ در شهر کوچک ژاپنی کومیو متولد شد. او در کودکی به پدرش که یک تعمیرکار دوچرخه بود، کمک می کرد. در ۱۵ سالگی و بدون داشتن تحصیلات رسمی، هوندا برای یافتن کار به توکیو رفت. او به عنوان شاگرد در یک گاراژ پذیرفته شد اما مجبور به پرستاری از کودک صاحب گاراژ شد. هوندا که ناراحت و خسته شده بود، به خانه بازگشت اما فقط شش ماه در آنجا ماند و دوباره به توکیو برگشت. این مرتبه به عنوان مکانیک خودرو شش سال در توکیو ماند و در ۲۲ سالگی به زادگاهش بازگشت تا خودش به تعمیر خودرو بپردازد.
n
nعلاقه‌ هوندا به خودرو او را به سوی خودروهای مسابقه سوق داد و هوندا توانست در سال ۱۹۳۶، میانگین رکورد سرعت جدیدی خلق کند. متأسفانه او دچار یک سانحه‌ شدید شد و تعدادی از استخوان‌هایش از جمله مچ هر دو دستش شکسته شد. همسرش که نگران سلامت هوندا بود، از او خواست که به مسابقه با اتومبیل پایان دهد. هوندا بدون رفتن به سراغ مسابقه، تصمیم گرفت تمام انرژی خود را صرف کارش نماید و در سال ۱۹۳۷ به سراغ تولید رینگ پیستون رفت و شرکت صنایع سنگین توکای سیکی را تاسیس کرد، این شرکت توانست قراردادی با تویوتا برای فروش پیستون ببندد، اما کیفیت پایین پیستون‌ها باعث لغو قرارداد شد.
n
nاو هنوز هم از نداشتن تحصیلات رسمی رنج می‌برد و به همین دلیل در دانشکده‌ فناوری هاماماتسو ثبت نام کرد، اما به علت نداشتن علاقه، تحصیل را نیمه‌کاره رها کرد.
n
nدر زمان جنگ جهانی دوم، او به شرکت‌های دیگر در تولید انبوه پروانه هواپیماها کمک می‌کرد، بدبیاری او تمامی نداشت: در سال ۱۹۴۴، یک بمب‌افکن B ۲۹ آمریکایی کارخانه او را بمباران کرد و سال بعد هم زلزله‌ای باعث تخریب کامل تأسیسات شد، طوری که مجبور شد بقایای وسایل را به تویوتا بفروشد.
n
nدر اکتبر ۱۹۴۶، او انستیتوی تحقیقات فناوری هوندا را تأسیس کرد، محوطه کاری این مؤسسه فقط ۱۶ متر مربع بود و تنها ۱۲ نفر پرسنل داشت!
n
nبعد از جنگ جهانی، در شرایط اقتصادی وخیم، مردم نیاز به وسایل نقلیه بسیار ارزان داشتند، شرکت هوندا در این زمان با ایده موتوردار کردن دوچرخه توانست، سرمایه اولیه برای موفقیت‌های بعدی را کسب کند.
n
nسرانجام شرکت هوندا در سال ۱۹۴۹ پس از تولید چند دوچرخه موتوردار، اولین موتورسیکلت کامل خود را وارد بازار کرد.
n
nاما این شرکت باید تا سال ۱۹۶۳ صبر می‌کرد تا نخستین خودروی خود را وارد بازار کند که در واقع وانت T۳۶۰ بود:
n
nشرکت هوندا در سال ۲۰۱۱، بیش از یک میلیون و ۱۴۷ هزار خودرو فروخت.
n
nسویچیرو هوندا تا سال ۱۹۷۳، رئیس این شرکت بود، وی در سال ۱۹۹۱ به خاطر بیماری کبدی درگذشت.
n
n۳- آکیو موریتا:
n
nشاید نام «آکیو موریتا» برایتان آشنا نباشد، او در سال ۱۹۲۱ در شهر ناگویای ژاپن زاده شد و در دانشگاه اوزاکا، فیزیک خواند. پس از فراغت از تحصیل و در زمان جنگ جهانی دوم به عنوان افسر نیروی دریایی در دفتر فناوری، کار بر روی تکمیل دستگاه‌ها و سلاح‌های حرارت‌یاب و ادوات هدف‌گیر شبانه را آغاز کرد. در همان جا بود که با مهندس تیزهوشی به نام ماسارو ایبوکا آشنا شد.
n
nدر سال ۱۹۴۶، این دو دوست با هم «شرکت مهندسی مخابرات توکیو» (TOTSUKO) با ۵۰۰ دلار سرمایه (۱۹۰٫۰۰۰ ین) و ۲۰ نفر تاسیس کردند. محل فعالیت شرکت در طبقه سوم یک ساختمان نیمه مخروبه در منطقه منهدم شده‌ای قرار داشت که تمامی دیوارهای بتونی آن شکافهای عمیق برداشته بود. بدین ترتیب سنگ بنای شرکت عظیم سونی به همت دو انسان سخت کوش با فعالیت تعمیر رادیو گذاشته شد. ۱۲ سال بعد، نام شرکت به سونی تغییر پیدا کرد. یک پلوپز که اتفاقا کارایی خوبی هم نداشت، جزو نخستین دستگاه‌های ساخت شرکت بود.
n
nدر اینجا تصویری از نخستین ضبط صوت ژاپن، که توسط همین شرکت ساخته شده را می‌بینید، این ضبط صورت Type-G نام داشت.
n
nموریتا در سال ۱۹۹۹ بعد از سکته مغزی و ذات الریه در ۷۸ سالگی درگذشت.
n
n۴- بیل گیتس:
n
nنفر بعدی لیست ما بیل گیتس است، چه کسی تصورش را می‌کرد که وقتی او در سال دوم دانشگاه هاروارد، از تحصیل انصراف می‌دهد و با رؤیای همگانی کردن کامپیوترهای شخصی، با پل الن شرکت مایکروسافت را تأسیس می‌کند، به این میزان موفقیت کسب کند؟ بیل گیتس در خانواده خوبی بزرگ شده بود و شاید هم شانس هم به یاری او آمد، حتی شما می‌توانید او را به ایده‌دزدی هم متهم کنید، اما بدون شورمندی و جاه‌طلبی مگر می‌شود تنها با بخت و اقبال، شرکتی به بزرگی مایکروسافت را ساخت؟
n
n۵- کلنل سندرز:
n
nشاید نام کلنل سندرز را نشنیده باشید، اما اگر به عکس زیر نگاه کنید احتمالا پی می‌برید که چرا اینجا می‌خواهم از او یاد کنم، او مؤسس رستوران‌های زنجیره مرغ سوخاری کنتاکی است که به اختصار KFC هم نامیده می‌شود. KFC در ۱۰۵ کشور دنیا ۱۷ هزار شعبه دارد و بعد از مک‌دونالد بزرگ‌ترین رستوران زنجیره‌ای دنیاست. درآمد این رستوران‌ها در سال ۲۰۱۱، بالغ بر ۹٫۲ میلیارد دلار بوده است و مجموعا حدود ۴۵۵ هزار کارمند دارند!
n
nنخستین بار سندرز در سال ۱۹۳۰ در غداخوری یک پمپ بنزین در یکی از شهرهای کوچک کنتاکی، در زمان رکورد اقتصادی آمریکا، مرغ سوخاری جادویی خود را پخت. سال بعد او تعداد صندلی‌های این رستوران را به ۱۴۲ رساند، چند سال بعد او شیوه پخت را عوض کرد و زمان لازم طبخ مرغ را بسیار کاهش داد.
n
nدر سال‌های اول، هنگامی که رشته رستوران‌های خود را افتتاح نکرده بود، مجبور بود، غذاهای خود را به رستوران‌های دیگر بفروشد، بسیاری از رستوران‌ها از خرید اغذیه خود خودداری می‌کردند. گفته می‌شود که او ۱۰۰۹ بار برای توافق بر سر فروش غذاهایش به رستوران‌های مختلف سر زده بود و هر بار دست خالی برگشته بود!
n
n۶- والت دیزنی:
n
nاو یکی از نابغه‌های مسلم دنیای هنر و مؤسس شرکت والت دیزنی بود، این هنرمند بزرگ و خالق میکی ماوس، را زمانی هیچ کس نمی‌خواست.
n
nنخستین کار جدی او رانندگی آمبولانس صلیب سرخ بود، اما بعد از پایان یافتن جنگ، این موقعیت شغلی هم از دست رفت. سپس او به کانزاس رفت تا روزنامه‌نگار شود، اما سردبیر او را به خاطر نداشتن تخیل و ایده‌پردازی، اخراج کرد! او را حتی به عنوان یک راننده آمبولانس هم استخدام نکردند تا اینکه برادرش به یاری‌اش آمد و او را در بانکی استخدام کرد، در آنجا، او آگهی‌های تبلیغاتی برای بانک طراحی می‌کرد و از این طریق بود که با یک طراح کارتون معروف آشنا شد، شرکت تبلیغاتی خود را بنا نهاد و به تدریج پا در جاده موفقیت نهاد.
n
n۷- اپرا وینفری:
n
nاپرا وینفری را ثروتمندترین آمریکایی آفریقایی‌تبار قرن بیستم می‌دانند، حتی او مدتی، تنها میلیاردر سیاهپوست جهان بود. چیزی که اپرا مشهور کرده است، اعتبار رسانه‌ای اوست، طوری که می‌گویند او از چنان نفوذ چند جانبه‌ای در میان افکار عمومی آمریکا برخوردار است که با حمایت و جهت‌گیری خود می‌تواند یک کتاب یا رییس جمهور را در این کشور به موفقیت برساند.
n
nاما دوران کودکی و نوجوانی وینفری، فاجعه‌آمیز بود، او در ۹ سالگی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفت، واقعه‌ای که بارها تکرار شد، در سال ۱۹۶۷ او از خانه فرار کرد، پس از یک آزار دیگر باردار شد و نوزاد پسر مرده‌ای به دنیا آورد. اما در اینجا او تصمیم گرفت که زندگی خود را تغییر بدهد به زودی مهارت خود را در کار رسانه‌ به همگان ثابت کرد.
n
n۸- جی کی رولینگ:
n
nگاهی برخی به موفقیت بی‌نظیر سری کتاب‌های هری پاتر حسادت می‌کنند و رولینگ را خوش‌شانس می‌دانند یا به سبک ادبی او می‌تازند، اما این نویسنده همیشه خوش‌شانس نبوده است، زمانی او در حالی که طلاق گرفته بود، مجبور بود به تنهایی و به کمک کمک‌هزینه دولت روزگار را سپری کند. او چندین رمان هم پیش از هری پاتر نوشته بود که هیچ عایدی برایش نداشت.
n
nایده کتاب هری پاتر هنگامی به ذهن او رسید که در یک ایستگاه منتظر قطار بود و او مشغول رؤپردازی ذهنی بود.
n
n۹- استیون اسپیلبرگ:
n
nآثار نبوغ در همان زمان کودکی در او هویدا بود، همان زمان که فیلم‌های هشت میلیمتری می‌ساخت، او در شانزده سالگی با بودجه ۵۰۰ دلاری، نخستین فیلم مستقل خود را ساخت، فیلمی که بعدا الهام‌بخش فیلم برخورد نزدیک شد.
n
nاما اسپیلبرگ هم تا قبل از شناساندن استعدادهای خود، روزگار سختی را سپری کرد. در جوانی دانشکده فیلم، تلویزیون و تئاتر کالیفرنیای جنوبی او را سه بار رد کرد، به همین علت در جای دیگری مشغول تحصیل شد، اما او برای تمرکز بر کار فیلمسازی این دوره تحصیلی را هم نیمه‌کاره رها کرد.
n
nبرنده جایزه اسکار برای فهرست شیندلر و نجات سرباز رایان و کسی که گیشه‌ها را با آرواره‌ها، ای تی و پارک ژوراسیک تسخیر کرد، بدون سخت‌کوشی و اعتماد به نفس به هیچ جا نمی‌رسید.
n
n۱۰- الویس پریسلی:
n
nبا آن چهره فوق العاده زیبا و صدای عالی، آدم مگر نیازی به سعی و تلاش هم دارد؟! اما در سال ۱۹۵۴، در زمان شروع کار الویس را کسی نمی‌شناخت، طوری که زمانی مدیر برنامه‌های او به وی گفته بود که به هیچ جا نمی‌رسی، بهتر است برگردی و تراکتور برانی!
n
n۱۱- مایکل جوردن:
n
nمایکل جوردن بازیکن شاخص تاریخ بسکتبال است، اما در ابتدای کار، زمانی او را از تیم بسکتبال دبیرستان خارج کرده بودند، اما او با تمرین‌های سخت و ممارست در تمام طول یک تابستان، توانست خود را ثابت کند. نقل قول مشهوری از مایکل جوردن وجود دارد که با خواندنش متوجه می‌شویم او بارها در زندگی حرفه‌ای ورزشی خود را شکست را تجربه کرده و هر بار از ویرانه‌های شکست، پیروزی ساخته است:
n
n«در طول زندگی ورزشی‌ام، نه هزار شوت را گل نکردم، ۳۰۰ بازی را باختم، ۲۶ بار هم می‌توانستم شوت پیروزی تیمم را به ثمر برسانم، اما آن را از دست دادم. من بارها و بارها شکست خورده‌ام و به همین دلیل به موفقیت رسیده‌ام.»
n
n۱۲- جک لندن:
n
nخالق آوای وحش و سپید دندان، چه مصائبی را تا پیش از موفقیت آثار خود تجربه کرد؟
n
nجک لندن در خانواده تنگدستی در سان فرانسیسکو به دنیا آمد و در اوکلند بزرگ شد. او با اینکه توانست در دانشگاه پذیرفته شود، تحصیلات رسمی چندانی نداشت و هرچه آموخت، خود آموخت و بسیاری از آثار ادبی را در کتابخانه عمومی اوکلند خواند.
n
nدر ۱۸۸۹ در کارخانه کنسروسازی کاری سخت و سنگین پیدا کرد. بعد با پولی که از نامادریش وام گرفت قایقی خرید و به دزدی صدف پرداخت. در ۱۸۹۳ به عنوان کارگر با یک کشتی شکار شیر دریایی به ژاپن رفت. بازگشت او با بحران اقتصادی سال ۱۸۹۳ و مبارزات کارگری همزمان شد.
n
nمدتی بی‌کار و ولگرد بود و در شهر بافلو به زندان افتاد. بعد به اوکلند بازگشت و دبیرستان را تمام کرد. خیلی دوست داشت که به دانشگاه کالیفرنیا برود و پس از سه ماه کوشش فشرده در تابستان در آنجا پذیرفته شد. اما به دلیل بی‌پولی ناچار پس از یک سال دانشگاه را رها کرد.
n
nدر ۱۸۹۷ با کشتی و همراه با دیگر جویندگان طلای کلوندایک به شهر داوسون در یوکان رفت. در آنجا بیمار شد و پزشکی او را درمان کرد. پس از بازگشت به اوکلند، سعی کرد که با نوشتن و فروش آثارش (به گفته خودش با فروش مغزش) از بی‌پولی و اجبار به کار بدنی رها شود. همزمانی این تصمیم او با گسترش مجله‌های عامه‌پسند ارزان که به‌دنبال داستان‌های کوتاه بودند باعث شد که او بتواند از راه نویسندگی پول در آورد. به‌زودی نویسنده‌ای موفق شد و در سال ۱۹۰۰ درآمد او از نویسندگی به ۲۵ هزار دلار رسید که در مقیاس آن روزها برای یک نویسنده، مبلغ بسیار قابل توجهی بود.
n
nاما جالب است بدانید که تا پیش از پذیرش آثار او، ناشران مجموعا ششصد بار از چاپ رمان‌های او خودداری کرده بودند!
n
n۱۳- جیمز دایسون:
n
nجاروبرقی البته پیش از دایسون اختراع شده بود، اما تا بعد از جنگ جهانی دوم، محصولی لوکس بود و برای همه در دسترس بود، یکی از مخترعاتی که جاروبرقی را همگانی کرد و کار را با آن راحت کرد، جیمز دایسون بود.
n
nجاروبرقی‌ها به طور معمول کیسه‌ها و فیلترهایی دارند که به این ترتیب عمل می کنند: هوا به کمک موتور که در پشت فیلتر و کیسه قرار دارد آشغال ها را به داخل کیسه هدایت می کند و این عبور هوا از کیسه به سبب وجود میلیون‌ها منفذ در کیسه جارو امکان پذیر است. اما مشکلی که در این کیسه‌ها وجود دارد این است که این منافذ به سرعت توسط گرد و غبار و آشغال ها بسته می‌شوند و باعث کاهش قدرت و مکش و فشار بر موتور می‌شوند.
n
nاما در دهه ۷۰ دایسون با فناوری cyclonic separation نسل جدیدی از جاروبرقی‌ها را ساخت که در آن گردش هوا با سرعت بالا باعث جدا شدن و جداسازی سریع ذرات زباله می‌شود. این جاروبرقی‌ها نیازی به کیسه زباله و تعویض آن ندارند.
n
nاما ساخت این جاروبرقی برای دایسون اصلا آسان نبود، او با حمایت همسرش، پنج سال را صرف ساخت این موتور کرد، گفته می‌شود در این مدت او ۵۱۲۶ بار اقدام به ساخت و آزمایش نمونه‌های ابتدایی نمود تا سرانجام موفق شد و جاروبرقی G-Force را در سال ۱۹۸۳ ساخت.
n
nاما در ادامه او به مشکل بزرگی برخورد، هیج کارخانه و شرکت توزیعی، حاضر به حمایت از محصول او نبود، چون جاروبرقی او باعث از بین رفتن بازار پردرآمد تولید و توزیع کیسه‌های جاروبرقی می‌شد!
n
nدایسون مجبور شد به بازار ژاپن روی بیاورد، در آنجا خوشبختانه از محصول او استقبال زیادی شد، طوری که در سال ۱۹۹۱ برنده جایزه بین‌المللی طراحی در ژاپن شد. در سال ۱۹۹۳، دایسون، شرکت خود را بنا کرد و با کمک تبلیغات تلویزیونی سرانجام جاروبرقی خود را به مردم شناساند.

مطلب پیشنهادی:   تصاویر سریعترین شارژر جهان/ توان شارژ همزمان 6 دستگاه

‘, ۱, ۲۰, ‘۲۰۱۲-۱۲-۰۹ ۱۸:۴۴:۴۸’, ۷۵۰, ‘

05191010117
Contact راحت باشید، از ما بپرسید هر سوالی دارید!